مطالب جالب و جذاب

مطالب جالب و مفید از همه جا ، مطالب تاریخی - علمی - خلاصه جالب ترین ها رو میتونید تو این وبلاگ پیدا کنید

مطالب جالب و جذاب

مطالب جالب و مفید از همه جا ، مطالب تاریخی - علمی - خلاصه جالب ترین ها رو میتونید تو این وبلاگ پیدا کنید

په نه په


رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟
یه دختر بچه ۵ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه !
به جون خودم من تا ۱۲سالگی فکر میکردم بچه ها رو لک لک ها از آسمون میارن !
icon_e_biggrin.gif

زندگی جالب خوابگاهی در ایران

ساعت ۲ نصف  شب در یک اتاق دانشجویی

 

 

ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست

 

 

ساعت ۴ صبح هنگام خواب

 

 

وضعیت تحصیل در خوابگاه

 

 

اولین روزهای خوابگاه

 

 

گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز

 

 

پایان گفت و گو

 

 

امکانات غذایی در خوابگاه

 

 

طریقه ظرف شستن در خوابگاه

 

 

اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان

 

 

و این هم آخر عاقبتش!!

 


نظـر دانشجویـان مختـلف در مـورد سوسک ! (محض خنده)

نظـر دانشجویـان مختـلف در مـورد سوسک ! (محض خنده)
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


دانشجوی حقوق:
 با اینکه همیشه شاهد اعمال دانشجویان است ولی هیچوقت و در هیچ دادگاهی علیه آنان شهادت نمی دهد!
دانشجوی جغرافیا: مکان، آب و هوا و شرایط محیطی در او تاثیری ندارد چون او همه جا هست!
 
ادامه مطلب ...

مطلب طنز تاریخی

روزی به رضا شاه خبر دادند که نرخ درشکه خیلی زیاد شده.

 

 

 

رضاشاه تا این خبر را شنید لباس مبدل شخصی پوشید و رفت میدان

 

 

 

توپخانه و یک درشکه چی را صدا کرد و گفت چـقـدر میگیری تا

 

 

 

شمیرانبری؟

 

   ادامه مطلب ...

داستان مرد خسیس

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش
را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد.


زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم.بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم.

همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم.البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم.در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند !!!<