مطالب جالب و جذاب

مطالب جالب و مفید از همه جا ، مطالب تاریخی - علمی - خلاصه جالب ترین ها رو میتونید تو این وبلاگ پیدا کنید

مطالب جالب و جذاب

مطالب جالب و مفید از همه جا ، مطالب تاریخی - علمی - خلاصه جالب ترین ها رو میتونید تو این وبلاگ پیدا کنید

آرایشگر مجازی


2052694p51crfs9kp.gif

در شهری در آمریکا، آرایشگری زندگی می کرد که

سالها بچه دار نمی شد. او نذر کرد که اگر بچه دار

 شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند.

بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد! روز اول یک شیرینی

 فروش وارد مغازه شد. پس از پایان کار، هنگامی که قناد

 خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن

روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک جعبه

بزرگ شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود

 روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست

 حساب کند، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی

 آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک دسته گل بزرگ و

 یک کارت تبریک و تشکر از طرف گل فروش دم در بود!

روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان

 آرایشگر ماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع کرد..

حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست

 مغازه اش را باز کند، با چه نظره ای روبرو شد؟

*

*

*

*

*


فکرکنید. شما هم یک ایرانی هستید.


*

*

*

*

*
چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین،

 دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر می زدند که

 پس این مردک چرا مغازه اش را باز نمی کند

داستان مرد خسیس

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش
را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را واداع کرد.


زن نیز قول داد که چنین کند. وقتی ماموران کفن و دفن مراسم مخصوص را بجا آوردند و می خواستند تابوت مرد را ببندند و ان را در قبر بگذارند،ناگهان همسرش گفت: صبر کنید. من باید به وصیت شوهر مرحومم عمل کنم.بگذارید من این صندوق را هم در تابوتش بگذارم.دوستان آن مرحوم که از کار همسرش متعجب شده بودند به او گفتند آیا واقعا حماقت کردی و به وصیت آن مرحوم عمل کردی؟زن گفت: من نمی توانستم بر خلاف قولم عمل کنم.

همسرم از من خواسته بود که تمامی دارایی اش را در تابوتش بگذارم و من نیز چنین کردم.البته من تمامی دارایی هایش را جمع کردم و وجه آن را در حساب بانکی خودم ذخیره کردم.در مقابل چکی به همان مبلغ در وجه شوهرم نوشتم و آن را در تابوتش گذاشتم، تا اگر توانست آن را وصول کرده و تمامی مبلغ آن را خرج کند !!!<